تو و من!
غزل دوست داشتن تو به بلندای قصیده ی زندگیست که هر بیتش،شعر کوتاهمناست
من با کتونیم قدم میزنم زیر بارون و به تو فکر می کنم
غزل دوست داشتن تو به بلندای قصیده ی زندگیست که هر بیتش،شعر کوتاهمناست
هر آدمی تو زندگیش یه بی معرفت داره که اون بی معرفت،دوست داشتنی ترین آدم روزگاره
به سلامتیه بی معرفت خودم !
عزیزترین آدما مثل تکه های پازل اند
نباشن هیچ چیز دیگه ای نمیتونه جاشونو پر کنه !
از من می پرسی چرا این روزها این قدر آرامم و من لبخند می زنم
آخر تو بگو مگر آرامش کنار تو دلیل هم می خواهد ؟!
دلمان که با هم باشد یعنی گور پدر فـــاصـــلــــه ها
کپـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــي نکن
برای عاشق شدن که بـــهــــانه های ریز و درشت لازم نیست !
برای عاشق شدن کافیست تو نگاه کنی و من لبخند بزنم
ببین این اسمش دله
اگه قرار بود بفهمه فاصله یعنی چی، اگه قرار بود بفهمه که نمیشه
میشد مغز
دله دیگه، نمــــفهــــمـــه
زنـــدگـــی چه با خلاف، چه بی خلاف، چه برخلاف
گذشت
من فقط گذشتنش رو نفهمیدم
ولـــــی بقیه رو خوب فهمیدم
گاهے سکــــــــوت ، همان دروغ است !
کمـــے شیک تر، روشنفکــرانـه تر
و با مسئولیت کمتر !
هر روز تکراریست
صبح هم ماجرای ساده ایست
گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند
این روزها
با میکاپ
کوسه ها، پری دریایی می شوند . . .
آهای تو که پشت پنجره قلبم آواز می خوانی
دندان هایت را نشان بده
تیز می کنم
زندگی را
زرق و برقش برای تو
برندگی اش برای من !
گاهی چه دلتنگ میشویم
برای یک مواظب خودت باش
برای یک هستم
برای یک نوازش
برای یک آغوش
تا خرخره پر از دلتنگی ام
مرسی ، دیگه میل ندارم
هزاران معجزه میان آسمان و زمین معطل است
زندگی شبیه شعریست
قافیه هایش با من ، ” تو ” فقط همیشه ردیف باش !
هیچ چیز دلنشین تر از این نیستکه مدام نامت را صدا بزنم با یک علامت سوال … “؟”
و تو با حوصله جواب بدهی جـــــــــــون ِدلــــم !؟